سرِ کار بودیم. رفتیم اتاقِ مهندس که بزنیم به بالکن و یه نخ سیگاری بگیرونیم. مهندس رو کرد که مثکه اوضاع خوبه. کمتر می آی سیگار می کشی. روزی چهار پنج نخت رسیده به یکی دو نخ. آتیش زدیم گفتیم مهندس، این جوریام نیس، صرفا دیدیم چیزی عوض نمیشه.
یه جا نوشته بود که آره، کسی نگفته کلِ رابطه به سکسِ. کلِ زندگی ام به شاشیدن نیست. ولی آدم نمیتونه حتی یه روز نشاشه.