من به فریاد

برهوتی شده دنیا که تا چِش کار می‌کنه مرده س و گور

من به فریاد

برهوتی شده دنیا که تا چِش کار می‌کنه مرده س و گور

همون جا تموم شو

 مطمئن بودیم که از این نقطه ای که الان وایسادیم روش، نمیتونیم همه چیزُ ببینیم. دستِمون نمیرسه به هیچی، ولی با این حال، پرده رو کنار زدیم، سرمونُ آوردیم بیرون، یه نگاه انداختیم به غرب و یه نگاه انداختیم به شرق، آهی کشیدیم و گفتیم، دست مریزاد، عظمتِتً جلال، تو این دنیایِ بی حسابُ کتاب، حداقل فهمیدی که وقتِ کنار زدنِ پرده ها ، آدم خوش داره چی ببینه و چی بشنوه و چی رو بو کنه. نزدی تو پَرِمون این بار. هرچند دیر. هرچند سخت. هرچندد متلاشی. ولی، بی خیالِ همه چی. بذا کنار این داستانا رو. برو بشین کنارشو برو تو موهاشو همون جا تموم شو و بمیر و دیگه هیچ وقت، هیچ چی نگو و اون چس ناله های همیشگی ات رو هم با خیالِ راحت بریز دور. بدون که اینجا یه چیزی داره اتفاق می افته که قراره بعدن بار ها و بارها و بارها و بارها به یادش بیاری. بنویسیم اینجا یه مدت. تا چه پیش آید.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.