من به فریاد

برهوتی شده دنیا که تا چِش کار می‌کنه مرده س و گور

من به فریاد

برهوتی شده دنیا که تا چِش کار می‌کنه مرده س و گور

and if i show you my dark side, will you still hold me, tonight

خواب دیدم دارم یه دختری رو کتک میزنم چون بازاریابِ لوازمِ آرایشی بود و روی صورتش انقدر آرایش بود که حتی با حفظِ فاصله هم باز بویِ گندِ موادِ آرایشی اش می زد تو دماغم. از این بدتر این بود که مدام می اومد جلوم و تبلیغ میکرد. یه بار گفتم مرسی نمی خوام، دو بار، سه بار، ولی گوشش بدهکار نبود و باز کارِ خودشو میکرد و به زور می خواست اجناسِ تقلبی و بی کیفیت و مسخره اش رو بهم بفروشه. این شد که شروع کردم به زدنش. تا می خورد  زدم  و مدام هم فکر میکردم استحقاقِ اش رو داره. اعصابم اصلا سرِ جاش نبود. یه ساختمون زمخت و بزرگ و خالی و بی روحِ سنگی بود که داشتم وجب به وجب اش رو می گشتم دنبالِ یه کسی که حالمو خوب کنه. ولی کسی نبود و حالم داشت لحظه به لحظه بدتر میشد.
بعدش تو اومدی. مثه یه آدمِ موجیِ بیمار تو رَم زدم. بعد بلافاصله مثه سگ پشیمون شدم و بقلت کردم. داشتی گریه میکردی. گفتم من حالم خوب نیست. هیچی نگو. و هیچی نپرس. اگه می خوای بری برو ولی اگه می خوای بمونی چیزی نپرس ازم . نرفتی. موندی و من بقلت کردم و سرتو گذاشتم رو سینه ام و دستامو حلقه کردم دورِت.  یه مدت طولانی ای رو تو اون حالت سپری کردیم. من آروم گرفتم و تو ام همون جا همون طور که از رفتار عجیبِ من متعجب و عصبانی بودی تو بقلم موندی و لم دادی و خوابت برد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.